رمان آسکی
خلاصه رمان آسکی:
دایان بی توجه به غرغرهای زن که مخاطبش قرار داده بود، قهوه اش را مزه مزه می کرد.
– والا عمه جان دختره انقدر هار شده که انگار نه انگار من عمه شم، انگار نه انگار بزرگ ترشم، اگه می دیدی چه دادی کشید سرم جلو بقیه.
با گریه ای که ساختگی بودنش حتی با آن چهره ی محزون هم بیداد می کرد، ادامه داد:
ـ دو سه روزه هرچی هیچی نمی گم، مراعاتش و می کنم، میگم داغ داره، این هی بدتر می کنه، آدم چه قدر ساکت بمونه!؟
خرید و دانلود رمان آسکی
برای خرید از سربرگ این صفحه یا فهرست سمت چپ اقدام فرمایید، پس از خرید لینک دانلود نمایش داده می شود و به راحتی قابل دریافت می باشد.
(پیشنهاد می شود که هم زمان با خرید، تیک ثبت نام در سایت را فعال نمایید تا از 3 مزیت زیر استفاده کنید:
1. مدت زیادی به لینک دانلود دسترسی خواهید داشت.
2. از به روزرسانی های آموزش بهره می برید
3. هشت درصد از مبلغ پرداختی، در کیف پول به شما بازگردانده می شود.)